کد مطلب:150323 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:160

حیله های فرهنگی
اگر امروز می خواهید امام حسین علیه السلام ما را نجات دهد باید او را درست ببینید، غم امام حسین علیه السلام و نهضت او خیلی مهم بوده است، چرا كه دشمن او خیلی پیچیده بوده است، امویان، به خصوص معاویه، ژست فرهنگی می گیرند، هر چند كه بعدا مجبور می شوند شمشیر بكشند. مهم این است كه ما بدانیم اینها چگونه عمل كردند، امویان در مقابل دین الهی كه آمده است تا عمر مردم را اصلاح كند، با ژست فرهنگی، عمر مردم را نابود می كنند. اما این ها متوجه نیستند كه خدا راه سقوطشان را در سنت امام حسین علیه السلام قرار داده است. معاویه همه فكری می كرد مگر این كه نابود شود! چرا؟ چون در ظاهر، كارش همچون كار پیغمبر صلی الله علیه و آله بود، آیا پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از گذشت 1400 سال نابود شده است؟ مسلما خیر، معاویه بیچاره حساب می كرد من كه حركاتم همچون پیامبر صلی الله علیه و آله است، پس من هم مثل پیامبر صلی الله علیه و اله می مانم، اما نفهمید كه یك حسین علیه السلام پیدا می شود كه نمی گذارد معاویه این فریب بزرگان تاریخ را برای خودش حفظ كند.

تحلیل معاویه برای نابود نشدن از زوایای متعددی درست به نظر می رسید و برنامه ای را هم كه طراحی كرده بود بر همین اساس بود، یزید هم می خواست همان كار را بكند، اما حسین علیه السلام نگذاشت. می دانید كه معاویه به سفارش مشاور رومی اش «منصور بن سرگون» وصیت می كند كه ای یزید، مبادا حسین را بكشی، اگر می خواهی بقیه دشمن ها را بكشی اشكالی ندارد، مواظب باش حسین را نكشی. حالا بعضی ها


فكر می كنند كه یزید به علت نادانی از وصیت پدر سرپیچی كرد! خیر اینطور نبود، حسین علیه السلام كاری كرد كه یزید مجبور شد آن چه در خود دارد نشان دهد. مجددا عرضم را تكرار می كنم كه معاویه فكر كرد كه چون جملات و حركات پیامبر صلی الله علیه و اله را در صحنه به مردم نشان می دهد پس همچون پیامبر صلی الله علیه و آله ماندنی است و خود و خاندانش تا قیامت باقی خواهند ماند، ولی چیزی كه فكرش را نمی كرد وجود مبارك حسین علیه السلام بود، فرهنگ حسین علیه السلام و یك معنا فرهنگ اهل بیت پیامبر «سلام الله علیهم» فرهنگی بود كه توان رسوایی و سقوط معاویه را دارد. قبلا بیان كردیم كه با بودن معاویه یأس تمام جهان اسلام را فراگرفت به طوری كه در جریان حركت امام به سمت كربلا بعضی از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله به اباعبدالله علیه السلام گفتند كه نرو، شهید می شوی؟ و منظورشان این بود كه حركت امام فایده ای ندارد، حتی محمد بن حنیفه برادر امام حسین علیه السلام هم، صحبت اش همین بود. معاویه كاری كرده بود كه تصور تمام بشر آن زمان این بود كه دیگر هیچ مبارزه ای فایده ندارد، یأس از نجات، در فرهنگ معاویه ای روح همه را فرامی گیرد. ظلم بزرگی به حسین علیه السلام است كه ما نفهمیم حضرت چه كار بزرگی برای بشریت انجام دادند، در نظر داشه باشید معاویه ای كه روی پایه های بقایش به شدت حساب می كرد و اگر مانده بود چه ها كه نمی كرد، بدانید كه اگر حسین علیه السلام نبود، او ماندنی بود!

آری معاویه با روش خاصی كه در پیش گرفته مسلم نمی تواند به سقوط خود نظر افكند و ژست های فرهنگی و تحلیل های واهی اش، حجاب توجه به سقوطش می شود شما به این موضوع دقت كنید كه دشمن وقتی می خواهد جوان های جامعه ما را نابود كند و یا به عبارتی عمرشان را بمكد، حیات معنوی شان را می گیرد و در هر جامعه ای با واژه های همان جامعه این كار را انجام می دهند، به عنوان مثال، اگر فرهنگی دینی باشد با واژه های دینی و تحلیل های به ظاهر ایمانی به صحنه می آیند. لذا شناخت پوچی این تحلیل ها و ژست های فرهنگی بسیار مشكل است.ای حسین علیه السلام چرا حج را ترك كردی؟! مگر حج بی خوداست! خیلی برای بشر سخت است،


فرزدق می گوید: دیدم عجب! حالا كه همه به سرعت در حال حركت به سوی بیت الله الحرام هستند، یك كاروان از مكه به بیرون می رود، سریع دویدم كه به آنها بگویم كه این كار حرام است، دیدم پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله است از نظر ظاهر، ترك حج واجب یعنی حج تمتع در آن شرایط حرام است مگر آنكه نیت عمره مفرده كرده باشند، حالا چگونه باید به مردم فهماند حجی كه ظاهرش حج باشد و باطنش معاویه، حج پیغمبری نیست! و كاری مهمتر از حج باید انجام داد. حالا خوب دقت كنید یك انحرافی شكل گرفته است كه فهم آن مشكل است و خون بشریت را می مكد و فرهنگ بشریت را نابود می كند حال چه كسی است كه می تواند بفهمد این خطر چقدر بزرگ است و همه ی این حرف های به ظاهر دینی در فرهنگ معاویه ای دروغ است؟ چه كسی می تواند بفهمد كه همین قرآنی كه معاویه می خواند و تفسیر می كند آن نیست كه در قرآن است و قرآنی كه حسین علیه السلام تفسیر می كند همان چیزی است كه در قرآن است. به عنوان مثال اگر كسی به شما حرف حقی بزند كه مقصودش باطل باشد، چقدر جرأت دارد به او اعتراض كنید؟ با وجود اینكه شیعه هم هستیم، گاهی سؤال می شود كه چرا مردم جرأت نمی كنند جلوی این انحراف ها بایستند؟ چون ظاهرش مذهبی است و تشخیص این انحراف خیلی مشكل است، فقط یك نفر می تواند این انحراف را تشخیص دهد و آن كسی كه ماوراء این حرفها، از مقصد اصلی بشر كه بندگی خداست، غافل نشود، اگر كسی بندگی را بشناسد، می فهمد كه در زیر این واژه ها به ظاهر مقدس چه انحراف بزرگی خوابیده است. اگر بنده، در جلسه ای خیلی صحبت كنم و حدیث و آیه بخوانم و شما وقتی از جلسه بیرون رفتید، حب دنیا در شما شدت یافت، بدانید تمام حرف و حدیث من، همانی است كه معاویه گفته است. ولی اگر برعكس، دیدید كه عشق به قیامت و مناجات با پروردگار جهان در شما شدت یافت، بدانید كه آیات در جهت خودش است. پس چگونه می توان معاویه را شناخت؟ با مدنظر داشتن بندگی خدا در رابطه ی خود و خالق و با در نظر گرفتن خدمت به خلق و دل سوزی برای خلق در رابطه با خود و مخلوق و امت كه حضرت در خطابه خود در سرزمین منا شدیدا نسبت به این دو مسئله به علمای دین در زمان


حاكمیت معاویه انتقاد می فرماید. یعنی اینكه عالم دینی شدن و نسبت به این دو مسئله پافشاری ننمودن سایه ی معاویه را به رسمیت شناختن است.

بنابراین شناخت پوچی تحلیل های فرهنگ معاویه ای بسیار مشكل است، مگر برای كسانی كه به فلسفه بودن خود - یعنی بندگی خدا - بتوانند بیندیشند واندیشه جامعه را به مسلئه اصلی شان كه همان بندگی خدا است معطوف دارند و نهضت كربلا توان ارائه چنین اندیشه ای را در واویلای خشكی تفكر دارد. و نهضت كربلا بر اساس چنین فرهنگی توانست با همه آن جوسازی ها اسلام را نجات دهد، یعنی در واویلای شعارهای اسلامی معاویه، عمق فاجعه را شناخت، این خطر را كه جوان های جامعه اسلامی در حال نابودی هستند شناخت و توانست با برنامه ریزی صحیح، جهان اسلام را نجات بخشد. آیا از خود نمی پرسید انجمن حجتیه ای ها كه می گویند اسلام، سعودی هم می گوید اسلام، امام خمینی (ره) هم كه می گوید اسلام، پس چرا انجمن حجتیه و سعودی این همه به آمریكا گرایش دارند ولی امام خمینی (ره) این همه با آمریكا دشمنی دارد. انجمن حجتیه در ظاهر اهل طاعت و عبادت است، قرآن و مفاتیح هم می خواند ولی وقتی حضرت امام (ره) با پیروزی انقلاب سر كار آمدند اینها با طاغوت بیشتر نزدیكی داشتند. اكثر كسانی كه نیروهای مذهبی مبارز را در زمان شاه لو می دادند از اعضای انجمن حجتیه بودند، خوب اینها هم می گفتند اسلام و دم از مذهب می زدند. چه كسی می تواند این را بفهمد.

ای یزید، تو كه می گویی اسلام،ای معاویه، تو هم كه می گویی اسلام، این امام علیه السلام هم كه می گوید اسلام پس چرا شما با این حسینی كه می گوید اسلام، بیشتر دشمنی می ورزید تا با منصور بن سرجون كه گرایشش به كفر و فساد بیشتر است تا اسلام؟

شما از این نكته بفهمید كه جوان شما با حسین علیه السلام نجات پیدا می كند. حسین علیه السلام می گوید: اسلام و درست می گوید. ولی معاویه می گوید اسلام و دروغ می گوید، چرا كه اسلام معاویه، گرایش به بندگی خدا ندارد، اگر دیدید فضا، فضای بندگی شد، بدانید كه اسلام بر سر كار است، ولی اگر دیدید كه مثلا امام خمینی (ره)


می گوید اسلام و فلان اداره در كشور جمهوری اسلامی هم می گوید اسلام ولی همه تجملات را به كار می برد و ارزش را به اهل تجمل می دهد، فریب نخورید و نگویید كه چون این تجملات در جمهوری اسلامی واقع است، پس اسلام است، خیر این ضد اسلام است، این معاویه است. شما ترسی از گفتن حق نداشته باشد، حسین علیه السلام چون نترسید و حق گفت، اسلام ماند، حسین علیه السلام نترسید و واقعیت را بیان كرد و نگفت چون معاویه واژه های اسلامی را به كار می برد پس اسلام است. پسر عمر گفت: ای حسین نرو، كشته می شوی پسر عمر یك مقدس احمق است، به تعبیر امام خمینی (ره) ما بیشترین ضربه را از مقدسان احمق خورده ایم، شما نترسید و حسینی باشید تا بتوانید در مقابل معاویه و یزید بایستید.

جوّ زمان معاویه را قبلا ترسیم نمودیم، در این جوّ همه واژهای اسلامی به كار می رود معاویه تلاش می كرد تا بگوید من اسلام هستم و چون من فرد بسار خوبی نیستم، پس اسلام هم چیز مهمی نیست و در نتیجه بگوید اموی ها از هاشمی ها مهم تر هستند و حسین علیه السلام این فكر معاویه ای را آشكار ساخت. معاویه را بشناسید تا بدانید كه معاویه های نظام اسلامی می خواهد انقلاب را از شما بگیرند، شما حسین گونه انتقاد كنید و بگویید كه این واژه ها درست است ولی شما دروغ می گویید، شما خون مردم را می مكید و جوان های ما را به پوچی و سردرگمی می برید، اسمش اسلام است ولی رسمش اسلام نیست، باید حسینی بود.

و لذا معاویه و یزید كه به ظاهر دم از اسلام می زنند، مجبور هستند دشمن اصلی حسین علیه السلام شوند كه از عمق دل بیشترین ارج و احترام را به همان واژه هایی می گذارند كه معاویه و یزید از آن دم می زنند، كه آنها فقط سر زبان دارند و لذا رسوا می شوند. بحث و گفتگوی آنها در جلسات خصوصی شان بر سر سیاست بازی است و اینكه چگونه رقیب خود را از صحنه خارج كنند ولی در محفل حسین علیه السلام همواره گفتگو بر سر تقوا و راه و رسم عبودیت است و اینكه چگونه حكم خدا بر جامعه حاكم باشد.

به حسین علیه السلام قسم، اگر این بچه های حزب الهی ناب، انقلابی بمانند و خسته


نشوند و به حسین علیه السلام اقتدا كنند، تمام این مشكلاتی كه شما فكر می كنید دیگر نمی شود كاری كرد و شما را مأیوس می كند همه حل خواهد شد. شما معاویه و یزید را ببینید كه در چه مخمصه ای دچار شده اند، اگر به حسین علیه السلام احترام بگذارند كه باید خودشان نباشند و اگر او را بكشند، معلوم می شود كه عبودیت خدا و معنویت برایشان مهم نیست، و دیدید كه همین گونه شد. بعد از واقعه ی كربلا جهان اسلام بیدار شد، حسین علیه السلام نشان داد كه معاویه و یزید هر چند نمی خواهند معلوم شوند ولی همان چنگیزند و این بزرگترین خدمت بود برای اینكه اسلام بماند، چرا كه اسلام در دهان یزید و معاویه واژه هایش می ماند ولی ماندنی نبود، چون دوست داشتنی نبود، و حسین علیه السلام كاری كرد كه اسلام دوست داشتنی باشد و اسلام نیز ماند. سلام خدا بر حسین علیه السلام و اصحاب او.

و السلام علیكم و رحمة الله و بركاته